هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا....
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ
عبدالله مبارک به حج رفته بود، در خواب دید که فرشته ای به او گفت : از ششصد هزار حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق کفشگری در دمشق که به حج نیامد. عبدالله به دمشق رفت و علی بن موفق را دید که پاره دوزی (پینه دوزی، تعمیر ووصله کردن کفش های خراب و پاره) میکند پرسید چه کردی با اینکه امسال به حج نرفتی از میان همه حجاج فقط حج تو پذیرفته شد?، گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد درهم جمع کردم و امسال عزم حج کردم، تا روزی همسرم که حامله بود، از خانه همسایه بوی طعام می آمد، مرا گفت : برو وپاره ای از آن طعام بستان، من رفتم، همسایه گفت بدان که هفت شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند، امروز خری مرده دیدم. پاره ای از آن جدا کردم و طعام ساختم. بر شما حلال نباشد. چون این بشنیدم آتشی در جان من افتاد. آن سیصد درهم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
تذکره الاولیا
پی نوشت 1 : بحث انتخاب اولویت های درسته نه ترک واجب.
وقتی ترس به گناه افتادن هست،ترک واجب واجبه چه برسه به مستحب!
پی نوشت 2 : هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا ....
۹۴/۰۱/۲۶