پلاک توحید...

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک...روی اون...اسمی از یه جوان..

پلاک توحید...

یه پلاک که بیرون زده از دل خاک...روی اون...اسمی از یه جوان..

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۰۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۹
العبد


۱-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد. 

۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.

۳- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.

۴-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…

۵_ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایشان میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد.

اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…او هر صبح وشام بر مصیبت جد بزرگوارش خون گریه می کند.

آقا من اصل انتظار تورا برده ام از یاد با انتظارهای فراوانم از شما…
اللهم عجل لولیک الفرج
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۹
العبد

اصغر کهن‌زاده در سن 16 سالگی دفاع از کشور را بر خود مکلف دانست. در ابتدا از طرف پایگاه مقاومت بسیج مالک اشتر برای آموزش نظامی راهی یزد شد. پس از گذراندن دوره آموزشی به همراه برادرش به مناطق جنگی رفت.

 

مدتی از حضورش در جبهه نگذشته بود که از ناحیه کمر مجروح شد. بهبودی کامل پیدا نکرده بود که به جبهه بازگشت.

 

او در عملیات آزادسازی مهران آرپی‌جی‌زن بود که مورد اصابت چند تیر دشمن قرار گرفت. پیکر شهید کهن زاده پس از 16 روز ماندن در تپه، به آغوش خانواده بازگشت.

 

فرازی از وصیت نامه شهید

به نام آنکه مرا آفرید و برای هدایتم پیامبران را فرستاد و امامان را هادی قرار داد و قرآن را چراغ راه آنانی قرار داد که می‌خواهند به سوی نور حرکت کنند و می‌خواهند خود را بشناسند تا بتوانند آن بی‌نهایت و آن نور آسمان‌ها و زمین را بشناسند. و به نام آنکه مبدا و معاد و حرکت را بر ما روشن ساخت و بر دوش ما مسئولیت گذارد. بنام آنکه تمام خلقت را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش آفرید. به نام آنکه لطف و فیضش بی‌پایان است ما را از هیچ آفرید و راه را برای بشریت همچون روز قرار داد.

 

اما می‌دانم با این همه نعمت‌ها که عطا کردی من خطا کردم، نفس سرکشم من را به گناه کشاند و شیطان مرا وسوه کرد، می‌خواست نگذارد که من براه تو قدم گذارم اما باز لطف تو مرا شامل شد که توفیق پیدا کردم به جبهه بیایم تا برای بر پایی قرآن تو جان ببازم، به جبهه آمدم تا از اسلام دفاع کنم. خدایا ای فیض علی الاطلاق بمن چنان نیرویی ده که موفق گردم از گناهان خودم پاک شوم تا لیاقت شهادت پیدا کنم تا بتوانم به لقای تو برسم.

 

خدایا! توفیق توبه به من عطا کن تا بتوانم محبت اهل بیت را در خانه دلم جای دهم و بتوانم قلب معصومین را از خود راضی کنم. خدایا مرا در دنیا به زیارت معصومین مخصوصاً حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آن مظلوم تشنه لب کربلا نائل گردان، و در قیامت به شفاعت آن برسان.

 

خدایا با اینکه می دانم بنده گناهکار تو هستم و سال‌های عمرم را به بطالت گذارنده‌ام و سال‌های زیادی فرامین با ارزش تو را به پشت گوش انداخته و سالیان زیادی غرق در گناه بوده‌ام اما امروز، رو به تو آورده‌ام و در نزد تو به خاک افتاده‌ام و طلب بخشش می‌کنم بارالها، با اینکه گناهانم آنقدر زیاد است که شرم دارم آنها را بازگو کنم اما چون کس دیگری را جز تو نمی‌شناسم باز رو بتو میاورم، و انتظار دارم که گناهانم را ببخشایی و لیاقت شهادت را نصیبم گردانی، بارالها مرا ببخش، چه شوخی‌هائی از روی نادانی انجام داده‌ام.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۷
العبد


ﺍﻫﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﻢ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻏﺮﺑﯿﻬﺎ
ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﺳﺖ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﺗﺤﺮﯾﻢ؟ !
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻟﻮﺯﺍﻥ !؟
ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﻳﻂ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺎﺩﯼ
ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺵ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪ
ﻭ ﺭئیسی ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﻫﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﺍﻧﺴﺖ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﭼه ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮ؟
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﻡ ﻣﻠﯿﺤﯽ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
ﻫﻤﺰﺑﺎﻥ ﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ
ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮔﻔﺘﻢ
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ :
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﺳﺖ ...
ﻭ ﺩﮔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ
ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺩﻟﻢ ﻗﺮﺹ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺰﺭﮒ
ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ
ﺭﻫﺮﻭ ﺭﺍﻩ ﻋﻠﯽ ‏( ﻉ ‏)
ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﺭﻃﻪ ﻭﺍﻧﻔﺴﺎﯾﯽ
ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﻓﺎﻧﻬﺎ
ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺩﻝ ﺍﻭ ﺑﺴﺘﻢ
ﻭ ﺩﻟﻢ ﭼﻮﻥ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﺭﯾﺎﯾﺶ !
ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﯾﮏ ﺫﺭﻩ
ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ
ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ
ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ
ﺑﮕﻮ ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ
ﭼﺸﻢ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ علی ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ
ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻫﻤﮕﻰ ﻣﻴﺠﻨﮕﻴﻢ
ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻤﮕﻰ ﻣﻴﻤﻴﺮﻳﻢ
ﺍﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮ ﻛﻨﺪ
ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻓﺪﻙ ﻭ ﻛﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ ﻳﻜﺠﺎ
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﻭﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻳم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۵:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۵
العبد

درست 24 سال پیش در چنین روزی و در حالی که جنگ تحمیلی به پایان رسیده بود و امام امت نامه ای به مهاجرین جنگ تحمیلى نوشت که خط و مش و رویکرد انقلاب اسلامی را این بار در آخرین ماه‌های زندگی پربرکتش برای همگان بازخوانی و تبیین کرد.

گویی امام راحل می خواستند بگویند که سختی ها و فشارهای متعدد دهه اول انقلاب(کودتا، ترورها،‌ جنگ، تحریم و...) ایشان خسته و فرسوده نکرده؛ کهولت سن و محافظه کاری معمول در ایام پیری در وی نفوذ نداشته و هرگز رهبر امت را در پیگیری آرمان هایش به تجدیدنظری ولو اندک مجبور نکرده است که حتی ایشان در محافظت و پیشبرد اهداف مقدس نظام راسخ تر و بی پرواتر شده اند.

بی شک این پیام را باید از مهمترین و عمیق ترین پیام های امام راحل محسوب کرد؛ پیامی که راه را بر هرگونه تاویل و تفسیر دشمن پسند از خط انقلاب بست و درسی شد ماندگار برای همیشه ملت عدالتخواه ایران اسلامی.

بازخوانی این پیام علاوه بر مناسبت زمانی، از نظر محتوا و شرایط زمانی هم شباهتی بس عجیب به امروز جمهوری اسلامی و آرایش دنیای غرب علیه ملت ایران دارد؛ به طوری که با حذف برخی جملات، انگار پیامی است که رهبر معظم انقلاب همین امروز منتشر کرده اند.

معنی این موضوع از نگاه دیگر این است که غرب و آمریکا در طول بیش از 2 دهه اخیر حتی ذره ای به شعارهای خود را پایبند نبوده و اندکی از دشمنی و کینه خود نسبت به ملت ایران و انقلاب اسلامی کم نکرده اند و دل مردم را از نفرت به خود پر ساخته اند.

پیام امام راحل(ره) که با موضوع "لزوم استقامت در مقابل هجوم نظامى، سیاسى و فرهنگى جهانخواران" و همزمان با نیمه شعبان، میلاد حضرت مهدى (عج) صادر شده است را در ادامه می خوانیم:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. 
 
خدمت خواهران و برادران و فرزندان عزیز مهاجرین جنگ تحمیلى- ایّدهم اللَّه تعالى. 
 
با سلام و درود به پیشگاه مقدس مولود نیمه شعبان و آخرین ذخیره امامت حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- و یگانه دادگستر ابدى و بزرگ پرچمدار رهایى انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعى او، سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک مى‏کنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز مى‏شوند .. 
 
سلام بر ملت بزرگ ایران که با فداکارى و ایثار و شهادت راه ظهورش را هموار مى‏کنند و سلام بر شما خواهران و برادران مهاجر که بدون شک در جنگ تحمیلى از کسانى هستید که صدمه فراوان روحى و جسمى و مالى خورده ‏اید. شما عزیزان در زمان یورش وحشیانه صدام پس از روزها دفاع قهرمانانه اضطراراً محل زندگى و راحتى خود را ترک نموده و حقیقتاً به زندگى پر مشقت در نقطه‏اى دور از خانه و کاشانه خویش تن داده ‏اید. شما مهاجرین عزیز جنگ تحمیلى، لحظه لحظه جنگ و سختی هاى آن را درک کرده ‏اید. انشاء اللَّه جمهورى اسلامى در آینده ‏اى نه چندان دور شهرها و روستاهاى شما را بهتر از قبل در اختیار شما خواهد گذاشت، ولى باید خود به کمک مسئولان آمده و در نوسازى و مهیاسازى شهر و روستاهاتان آنان را یارى نمایید. بحمداللَّه فرزندان خردسال آن روز شما، امروز جوانانى شده ‏اند که مانند سایر برادران و خواهران خود از میهن اسلامى‏شان دفاع خواهند کرد.

همه مى‏دانند که تحمل هشت سال فشار و سختى فقط براى اسلام عزیز بوده است، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل تجاوز نظامى، سیاسى و فرهنگى جهانخواران بایستند، چرا که امروز دنیاى استکبار خصوصاً غرب خطر رشد اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را علیه منافع نامشروع خود درک کرده است.

امروز غرب و شرق به خوبى مى‏دانند که تنها نیرویى که مى‏تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامى ایران ضربات سختى از اسلام خورده ‏اند و تصمیم گرفته ‏اند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدى است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروى نظامى، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملى خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادى خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بى‏ دینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ مى‏ دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کرده ‏اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجّه مى‏ زنند.

من بارها اعلام کرده‏ ام که با هیچ کس در هر مرتبه‏ اى که باشد عقد اخوت نبسته ‏ام. چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهورى اسلامى است. ما باید مدافع افرادى باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانى باشیم که پرونده ‏هاى همکارى آنان با آمریکا از لانه جاسوسى بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانى که از منافقین و لیبرالها دفاع مى‏ کنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهى ندارند. اگر ایادى بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوى دیگران شده ‏اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتى طرد خواهند کرد.

مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه ‏اى مسئولین را از وظیفه‏ اى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.

مردم عزیز ایران که حقاً چهره منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعى کنند که سختی ها و فشارها را براى خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالاى کشور به وظیفه اساسى‏شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادرى و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسى است که نداند مردم عزیز ما در سختى هستند و گرانى و کمبود بر طبقه مستضعف فشار مى‏ آورد، ولى هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیاى امروز و پایه ریزى فرهنگى جدید بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امریکا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کرده ‏اند و بهاى آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار مى‏ کنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بى شهادت میسر نیست.

من بار دیگر از مسئولین بالاى نظام جمهورى اسلامى مى‏ خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خداى بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاى سرمایه دارى غرب و پوچى و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهاى اول مبارزه جهانى خود علیه غرب و شرقیم.

مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست مى‏ خوریم و نابود مى‏ شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفى مى‏ کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادى قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب مى‏ کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏ هاى‏ دار مى ‏روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته مى ‏شوند؟ بگذار دنیاى پست مادیت با ما چنین کند ولى ما به وظیفه اسلامى خود عمل کنیم.

امروز بیشتر از هر زمانى کینه و دشمنى استکبار علیه اسلام ناب محمدى برملا شده است. بسیج عمومى آنان در دفاع از یک خود فروخته و نویسنده مزدور گویاى این واقعیت است و شاید آنان اینهمه فضاحت و بى ‏آبرویى‏شان را به خاطر رسیدن به هدف شوم خود پیش بینى نکرده بودند که امروز با سرافکندگى و خوارى از کرده خود پشیمان و با ذلت مراجعت مى‏کنند.

احتمالًا قضیه مبارزه با حجاب زنان مسلمان در فضاى آموزشى، حرکتى انحرافى براى کمرنگ کردن جلوه عظیم دفاع جهان اسلام از رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مى‏ باشد. گر چه خود این واقعه هم از دردهایى است که ملتهاى اسلامى گرفتار آن شده ‏اند که چگونه در دنیاى به اصطلاح آزاد، الزام زنان و دختران مسلمان به رفع حجاب عین دموکراسى است و فقط ما که گفته‏ ایم کسى که به پیغمبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- توهین کند و اجماع فقهاى مسلمین فتوا به اعدام آن مى‏ دهند، خلاف آزادى است! راستى چرا دنیا در برابر کسى که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامى در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند، ساکت نشسته است؟ جز این است که تفسیر و تأویل آزادى و استفاده از آن در اختیار کسانى است که با اساس آزادى مقدس مخالفند؟ امروز خداوند ما را مسئول کرده است، نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت.

من باز مى‏ گویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامى‏ تان- به خیال خام خودشان- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانى باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‏‌اى آرامتان نمى ‏گذارند.

البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانى مى‏ کنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که ان شاء اللَّه در انجام وظیفه بزرگ الهى و سیاسى خود موفق خواهند بود.

از خداوند متعال مى‏ خواهم تا مهاجرین عزیزمان را هرچه زودتر به خانه و کاشانه خود برساند و تلخى غربتها و سختیها را به شیرینى مراجعتشان مبدل سازد.

در خاتمه لازم است از همه کسانى که از مهاجرین عزیز جنگ تحمیلى پذیرایى کرده و مى‏ کنند و همچنین از مسئولین محترم بنیاد مهاجرین که زحمات زیادى متحمل شده ‏اند، تشکر و قدردانى نمایم. والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۹
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۸
العبد


علامه حسن زاده آملی میفرمودند:

اگر به صحرایی بروی که مار افعی آنجا باشد ،فرار میکنی تا افعی تو را نزند، حالا اگر کسی نامردانه پای تو را ببندد ، نمیتوانی فرارکنی، افعی تو را میزند و میکشد و ایشان میفرمودند:

وقتی گناه میکنی ، جوری گناه نکن که گناه پای شما را ببندد،
که نتوانی فرارکنی، 
حداقل دورکعت نماز شب بخوان ، مناجاتی بخوان ، 
سعی کن در بن بست گیر نکنی
که نتوانی فرار کنی . 
بعضی ها آنقدر گناه میکنند که خودشان را ضایع میکنند،
عزیزان من گناه نکنید ،ازدست میروید 
گنهکاران درقیامت به خداوند میگویند :
ما دردنیا چیزهایی شنیده بودیم ، پشیمانیم ،
میخواهیم برگردیم
و اطاعت کنیم ، 
خدا میگوید: کجا برگردی؟
دنیا را جمع کردم !
زمین و آسمان را جمع کردم !

حواستان باشد ،
یک روزی این جهان جمع میشود ،
انسان دوباره برنمیگردد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۴
العبد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۵
العبد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۸
العبد



خواهرم بیداری؟؟؟
بی قرارم اینک ، پشت خطم وصلی؟؟؟
خواهرم باتوسخن میگویم
اگر آقای غریبم آید و بگوید دخترم
سالها پشت در غیبت اگر من ماندم
این همه ندبه ی غربت خواندم
همه اش وصل به گیسوی تو بود
چه جوابی داریم؟؟؟
اگر آقا گوید:
از سر عشق خیالی که توکردی آواز
من ندارم سرباز چه جوابی داریم؟؟؟
دختر شیعه هنوزم وصلی؟؟؟؟
تو رو ارباب قسم قطع نکن
سالها منتظرم مرغ بی بال وپرم رحمی کن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۶
العبد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۳
العبد

نصایح علامه حسن‌زاده آملی به کاربران شبکه‌های اجتماعی و موبایلی

✤ ◥ ◣ •.¸¸. ★ ♦ ★.¸¸.• ◥ ◣ ✤

1 - حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.
2 - باطل را با ترک کردنش نابود کنید.
3 - از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.
4 - از بحث‌های بیهوده بپرهیزید.
5 - از جوک‌هایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملت‌ها
و قومیت‌ها را مسخره می کند، بپرهیزید.
6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث 
یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.
7- بگذارید آن کلامی که می‌فرستید به‌نفع شما گواهی دهد نه علیه‌تان.
8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.
9- هر متنی و پیامی که می‌فرستید به‌منزله تأیید و با امضای شماست. 
نگو که به من رسیده و کپی کرده‌ام.
10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید 
و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی 
و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی به‌عنوان یک
اصلاحگر به‌تمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.
11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید٬ 
دین و حق بر هر چیز مقدم و شایسته‌تر هستند.
12- تصویر پروفایل شما و پیام‌هایتان معرف شخصیت شماست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۸
العبد


(بسم الله الرحمن الرحیم)
نقل شده است که پس از آنکه مأمون، دخترش ام الفضل را به امام جواد ـ علیه‎السّلام ـ تزویج کرد، در مجلسی که مأمون و امام ـ علیه‎السّلام ـ و یحیی بن أکثم و گروه بسیاری از علماء در آن حضور داشتند، یحیی به امام ـ علیه‎السّلام ـ رو کرد و پرسید، روایت شده است که جبرئیل به حضور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ رسید و گفت: «یا محمّد! خداوند به شما سلام می‎رساند و می‎فرماید: «من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟».
نظر شما دربارة این حدیث چیست؟[1]»
امام ـ علیه‎السّلام ـ فرمودند: «من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، ولی کسی که این خبر را نقل می‎کند باید خبر دیگری را نیز که پیامبر اسلام در حجَّة الوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: «کسانی که بر من دروغ می‎بندند، بسیار شده‌اند و بعد از من بسیار خواهند بود، هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنجه را که مخالف کتاب خدا و سنّت من بود، رها کنید»، امام جواد ـ علیه‎السّلام ـ افزود: این روایت (دربارة ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می‎دانیم در دلش چه چیز می‎گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم»[2]
آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! آیا عقلاً این روایت قابل قبول است؟» یحیی گفت: روایت شده است که: «ابوبکر و عمر در زمین، مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان هستند».
حضرت فرمود: «دربارة این حدیث نیز باید دقت شود؛ چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشتة مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهی از آن دو سر نزده است و لحظه‎ای از دایرة اطاعت خدا خارج نشده‎اند، ولی ابوبکر و عمر زمانی مشرک بوده‎اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده‎اند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستی سپری کرده‎اند، بنابراین محال است که خدا آن دو را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند.»
یحیی گفت: «همچنین روایت شده است که: ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند».[3] دربارة این حدیث چه می‎گویید؟»
حضرت فرمود: «این روایت نیز محال است که درست باشد، زیرا بهشتیان همگی جوانند و پیری در میان آنان یافت نمی‎شود (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنی‌امیه، در مقابل حدیثی که از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ دربارة حسن و حسین ـ علیهما‌السّلام ـ نقل شده است که «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل کرده‎اند.»
یحیی گفت: «روایت شده است که «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است». حضرت فرمود: «این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد ـ صلی‎الله علیه و آله ـ و همة انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمی‎شود ولی با نور عمر روشن می‎گردد؟!»
یحیی اظهار داشت: «روایت شده است که عمر هر چه گوید، از جانب مَلَک و فرشته می‎گوید.»
حضرت فرمود: «من منکر فضیلت عمر نیستم؛ ولی ابوبکر، با آنکه از عمر افضل است، بالای منبر می‎گفت: «من شیطانی دارم که مرا منحرف می‎کند، هر گاه دیدید از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آورید.»
یحیی گفت: «روایت شده است که پیامبر فرمود:‌ «اگر من به پیامبری مبعوث نمی‎شدم، حتماً عمر مبعوث می‎شد.»[4]
امام فرمود: «کتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست‎تر است»، خدا در کتابش فرموده است:
«به خاطر بیاور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح...»[5] از این آیه صریحاً بر می‎آید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند؟
هیچ یک از پیامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده‎اند، چگونه خدا کسی را به پیامبری مبعوث می‎کند که بیشتر عمر خود را با شرک به خدا سپری کرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: «در حالی که آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم».
باز یحیی گفت: روایت شده است که پیامبر فرمود: «هیچگاه وحی از من قطع نشد، مگر آنکه گمان بردم که به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، یعنی نبوت از من به آنها منتقل شده است.
حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا امکان ندارد که پیامبر در نبوّت خود شک کند، خداوند می‎فرماید: «خداوند از فرشتگان و همچنین از انسانها رسولانی بر می‎گزیند».[6] (بنابراین با گزینش الهی، دیگر جای شکی برای پیامبر در باب پیامبری خویش وجود ندارد).
یحیی گفت: «روایت شده است که پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: «اگر عذاب نازل می‎شد کسی جز عمر از آن نجات نمی‎یافت».
حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا خداوند به پیامبر اسلام فرموده است: «و مادام که تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را عذاب نمی‎کند و نیز مادام که استغفار می‎کنند، خدا عذابشان نمی‎کند».[7]
بدین ترتیب تا زمانی که پیامبر در میان مردم است و تا زمانی که مسلمانان استغفار می‎کنند، خداوند آنان را عذاب نمی‎کند.[1] . علامة امینی در کتاب الغدیر (ج5، ص321) می‎نویسد: این حدیث دروغ و از احادیث مجعول است.

2] .«ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما تولوسُ به نفسُهُ و نحنُ أقربُ إلیه من حَبل الوَرید (سورة ق: 16).
[3] .علامة امینی این حدیث را از بر ساخته‎های «یحیی بن عنبسه» شمرده و غیر قابل قبول می‎داند، زیرا یحیی شخصی جاعل حدیث و دغلکار بوده است. (الغدیر، ج5، ص229.) «ذهبی» نیز «یحیی بن عنبسه» را جاعل حدیث و دغلکار و دروغگو می‎داند و او را معلوم الحال شمرده و احادیثش را مردود معرفی می‎کند (میزان الاعتدال، الطبعة الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار احیاء الکتب العربیه، 1382 هـ.ق، ج4، ص40.)
[4] . علامه امینی ثابت کرده است که راویان این حدیث دروغگو بوده‎اند (الغدیر، ج5، ص312و 316)
[5] . «وَ إذْ أخَذْ ‎نا مِنَ الّنبییّن میثاقَهُم وَ مِنْکَ وَ مِن‎ْ نوحٍ....» (سورة احزاب : آیه 7).
[6] . «اللهُ یَصْطفی مِنَ الملائِکةُ رُسلاً ومن النّاس» (سورة حج آیه 75).
[7] . «و ما کانَ الله لِیُعَذِّ بَهُمْ وَ أنْتَ فیهِم، و ما کانَ اللهُ مُعَذِبَهُم‎‎ْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرونَ» (سورة انفال آیه: 33).
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۳
العبد

گلدسته سحر گفت : علیاً ولی الله
در سجده پدر گفت : علیاً ولی الله
دلسوخته ای زمزمه کرد اشهدُ انّ
دلسوخته تر گفت : علیاً ولی الله
گفتند به قاری که تو را سوز صدا چیست؟
با صوت شِکر گفت : علیاً ولی الله
خیبر چو به دستان علی کنده شد از جا
دیوار به در گفت : علیاً ولی الله
شمشیر دو دم چون به مصاف سپر آمد
در گوش سپر گفت : علیاً ولی الله
اندر شب معراج، علی، مرد شجاعت
در اوج خطر گفت : علیاً ولی الله
یک چشم، گنهکار شد و غیر علی دید
آن چشم دگر گفت : علیاً ولی الله .
.
یا علی مولا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۱
العبد

شکایت از علی

خلیفه دوم قاضی محکمه بود و علی در حضورش . کسی از مردم مدینه شکایتی کرده بود و علیه علی مدعی شده بود. همین که آمد , خلیفه دوم از علی خواست برخیزد :

ـ ابا الحسن , کنار مدعی بایست تا به شکایتش رسیدگی کنم.

علی برخاست , اما می توانستی خشم را از چهره اش بخوانی .

ـ چه شد ای ابا الحسن ؟ این که گفتم کنار طرف دعوا قرار بگیری ناراحتت کرد؟

علی پاسخ داد :

ـ تو شاکی را به اسم کوچکش صدا کردی ومن را با کنیه ام !

این عدالت نیست ؛ شاید او مضطرب شود.



این کار مرا مغرور و شما را خوار می کند

او سواره بود و ما پیاده،

از شوق، دنبالش راه افتادیم که کمی از مسیر را با او باشیم. مارا که دید گفت

ـ بامن کاری دارید؟

گفتیم: نه یا امیرالمومنین، مشتاق بودیم همراهی‌تان کنیم. فرمودند: پس برگردید.

راه افتادن پیاده به دنبال سواره، هم سواره را مغرور

و تباه می‌کند و هم پیاده را خوار و خفیف



خدایا , تو بیشتر از خودم مرا می شناسی

یک بار که جلوی خودش تعریفش را کردند .

زمزمه کرد :

- خدایا , تو بیشتر از خودم مرا می شناسی . ومن بیشتر از اینان خودم را .

خداوندا,

ما را از آنچه این ها می پندارند بهتر قرار بده ,

و آن چه که این ها نمی دانند را

بر ما بیا مرز .



به ۳ شرط به خانه تان می آیم

چه افتخاری بالاتر از میزبانی او ؟

امیدوارانه دعوتش کردم تا مهمانمان شود و او هم پذیرفت . اما نه همین طوری . شرط گذاشت گفت :

ـ سه تا شرط دارد . اگر قبول می کنی می آیم .

گفتم قبول . گفت :

ـ اول ؛ هرچه در خانه هست خوب است ، ازبیرون چیزی تهیه نکنی

دوم ؛ چیزی را که در خانه داری دریغ نکنی !

سوم ؛ زن وبچه هایت را به سختی نیندازی .



انفاق در نماز

آیه آمده بود « سرپرست شما تنها خداست , رسول خداست و آنان که ایمان آورده اند , همانان که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات و صدقه می دهند ».

و من هم مثل خیلی های دیگر مشتاق بودیم ببینیم ماجرا چیست . با پیامبر رفتیم سمت مسجد مرد فقیری داشت بیرون می آمد.

ـ ببینم , کسی هم چیزی به تو داد ؟

مرد فقیر , رو کرد به مسجد علی را پیدا کرد و نشان داد :

ـ بله آن مرد . همان که دارد نماز می خواند …

برای چندمین بار , شایستگی علی بر ما اثبات شده بود

و جز تکبیر چیز دیگری نداشتیم که بگوییم.



ازدواج آن هم در این شرایط ؟!



وسط ماه مبارک , بعد جنگ بدر , پانزده روز بعد وفات رقیه دختر پیامبر …

علی در چنین روزی با فاطمه ازدواج کرد .

نه پیامبر تا چهلم و سال دخترش صبر کرد ,

نه مردم گفتند این چه وقت عقد کردن است .



تقسیم کار

نوبت کار خانوادگی که رسید ، پیامبر اینطوری پیشنهاد کرد : کارهای بیرون با علی ، کارهای داخل خانه با فاطمه . فاطمه گفت : فقط خدا می داند که این تقسیم کار چقدر خوشحالم کرد .

علی اما فقط بیرون خانه کار نمی کرد .

روزی پیامبر آمد ودید که دخترش ودامادش با هم نشسته اند به عدس پاک کردن .

گفت : خدا به مردی که در خانه به همسرش کمک می کند

به اندازه ی موهای تنش ثواب عبادت می دهد .



قاضی یکروزه ؟!

شب در مسجد کوفه گرداگرد علی بودیم که دیدیم ابولاسود دوئلی آمد.شنیده بودم صبح به عنوان قاضی تعیین شده بود و به شب نکشیده‏،علی باز عزلش کرده بود .

ابوالاسود نزدیک آمد . گفت:

ـ قاضی یک روزه هم داشتیم؟!

و علی جواب داد:

ـ گزارش دادند تو در برخورد با مردم ،

خشن هستی و تُندخو .



خواب زمامداران

برنامه ی علی همیشه روی حساب بود . همه ی آنهایی که با او آشنا بودند می دانستند معمولا اذان صبح تا طلوع آفتاب ، مال ِدعا وعبادتش است ؛ صبح ، موقع آمدن کسانی که نیازی داشتند؛ قبل از ظهر ، جلسه با اصحاب وآموزش فقه ؛ فلان ساعت از شب برای سرکشی از شهر و……

یادم می آید آن روز از صبح یا مشغول رسیدگی به مردم بود ، یا سرکشی از بازار ، یا قضاوت . شب که شد ، با او به خانه اش رفتیم . من در حیاط خوابیدم و او در اتاق . هنوز خوابم نبرده بود که صدای پایش آمد . آمده بود وضو بگیرد. بلند شدم وصدایش کردم :

ـ امیرالمومنین ، این چقدر استراحت بود ؟ تمام روز را که به کار مردم گذراندید ، حداقل شب استراحت کنید .گفت:

ـ روز بخوابم ، حق شهروندانم را ضایع کرده ام ؛

شب بخوابم ، حق خودم را !



تدابیر علی

نخل های تشنه مدینه ، اولین بار بود که آب « قنات» را می چشیدند ؛ علی رسم آبیاری را نو کرده بود . گندم زارهای مدینه به جای گندم های لاغر و نامطبوع ، خوشه های زرین به بار می آوردند ؛ علی دستور داده بود بذر از طائف و ایران بیاورند . آردها دیگر از « آسیاب آبی » که علی ساخته بود در می آمدند . بندرجدّه را علی ساخت . جاده ی جدّه تا علّه را علی کشید . اولین حمام مدینه ، کارگاه کشتی سازی ، چاپارخانه ، حسابداری بیت المال ،…..

همه از تدبیر وتلاش او بود

که به مردم هدیه شده بود .



اقتدار در روز اول

همین که مردم مدینه برای خلافت با او بیعت کردند , سخنرانی ای کرد و آب پاکی را روی دست همه ریخت :

ـ … وضع امروز شما به وضع همان روزگاری برگشته که خدا پیامبرش را برانگیخت. قسم به خدایی که پیامبرش را به حق مبعوث کرد , تکان سختی خواهید خورد و غربال جانانه ای خواهید شد . چنان در این دیگ هم بخورید که زیر و رویتان با هم جابجا شوند , پیشتاختگان بمانند و ماندگان به پیش بتازند ! …

خیلی ها اول شوخی گرفتند . اما وقتی دیدند غلام تازه مسلمان شده غیر عرب همان سه درهمی را از بیت المال می گیرد که اصحاب مهاجر و مجاهد قریشی ؛ زمزمه های مخالفت شروع شد . نه امثال طلحه و زبیر به این عدالت عادت داشتند و نه امثال معاویه در چنین حکومتی ماندنی بودند . اما علی از هیچکدام باکی نداشت , می گفت :

ـ اگر اموالی که ناعادلانه بخشیده شده را در مهریه زنان هم پیدا کنم,

به خدا بر می گردانمشان ؛ که در عدالت , گشایشی در کار است .

کسی که از عدل به تنگ بیاید ,

ظلم برایش تنگ تر خواهد بود !



حریم کوچه

مثل همیشه رفته بودیم سرکشی از بازار .

توی یکی از راسته ها , چند تا بازاری مغازه هاشان را نوسازی کرده بودند و آمده بودند در حریم کوچه .

علی دستور داد خراب شود .

همان روز گزارش رسید قبیله ی بنی بکاء خانه هایشان را در زمین هایی که برای بازار تعین شده بود , ساختند .

دستور خرابی آ ن ها را هم داد .

ـ حق ندارید در محل تجارت مسلمین ,

خانه بسازید



ارزش حکومت

در ذیقار اردو زده بودیم . منتظر بودیم نیروها جمع شوند تا جنگ مان را با اصحاب جمل شروع کنیم . صبح با علی کار داشتم . وارد خیمه اش شدم . نشسته بود و پارگی کفش هایش را می دوخت سلام کردم . جواب داد .گفت :

ـ ابن عباس ، این کفش چقدر می ارزد ؟

چه می گفتم ؟ یک جفت نعلین پینه خورده !

ـ هیچ !

گفت :

ـ همین نعلین برای من ، ارزشمندتر از حکومت کردن بر شماست ؛

مگر اینکه حقی را پرپا کنم یا باطلی را ازبین ببرم .



جوانمردی علی

من هم از لشکر معاویه بودم. به صفین که رسیدیم، معاویه ابولأعور را مامورکرد نگذارند سپاه علی از فرات آب بردارد. ولید و ابن سعد می گفتند « آب را می بندیم تا از تشنگی بمیرید » اما عمروعاص نظر دیگری داشت. می گفت « علی کسی نیست که تشنه بماند » . و نماند. خط شکنان لشکرش را به فرماندهی حسن بن علی فرستاد و سربازان ابوالأعور را کنار زد.

همه نگران شده بودند. معاویه از عمروعاص پرسید « حالا علی چه می کند ؟» عمرو گفت «نگران نباش ،علی مثل تونیست !» و نبود. علی آب برداشتن را برای لشکر ما، برای دشمنانش، آزاد گذاشته بود. حالا فهمیدیم علی یعنی چه! فردای آن روز با جمعیتی از لشکر معاویه،

به سپاه علی پیوستیم. چهره هامان غرق خجالت بود

و دل هامان غرق شادی.



می بخشم . اما شرط دارد …

آن روز رفته بود به محله بنی ثقیف . بزرگ قبیله ی بنی ثقیف هنوز نزدیک نرسیده بود که جوانکی بی آنکه بشناسد , از سر مسخره بازی حرف زشتی به علی زد . علی نگاهی کرد . فبل از اینکه چیزی بگوید , بزرگ قبیله سر رسید و شروع کرد به عذر خواستن .

ـ باشد می بخشم . اما شرط دارد …

نا گفته روشن بود که هر چه می گفت , بنی ثقیف با جان و دل قبول می کردند. گفت :

ـ ناودان های بام هاتان را از روی کوچه ها بردارید و بکشید سر حیاط خودتان . روزنه های روبه کوچه را ببندید . مستراح هایی که رو به کوچه باز می شود را ببندید . سر گذرها بیهوده جمع نشوید . و مردم محله تان رهگذران را مسخره نکنند .

برای محله بنی ثقیف بد هم نشد . حالا دیگر مثل همه محله های کوفه

قابل تحمل شده بودند و تمیز !



این خانه یادگار است

اولین بار بود که می آمد خانه ما . وقتی آمد و نشست و خانه را دید , از تنگی و کوچکی اش تعجب کرد . گفت : چقدر این جا کوچک است . و پولی داد تا یک خانه ی جادار بگیرم و اثاث کشی کنم . گفتم :

ـ ببینید یا امیر المومنین , این جا خانه پدری من است . یادگار است می خواهم همین جا باشم . نمی خواهم خانه ی پدرم را ول کنم .

گفت :

ـ اگر پدرت احمق بوده , تو هم باید مثل او باشی ؟!

دیگر حرفی نمانده بود .



این ساعت نحس است

داشتیم راه می افتادیم سمت نهروان . خوارج نصیحت ها را قبول نمی کردند و تنها راه حل این بود که با شمشیر شورش شان را بخوابانیم . همه چیز آماده بود که ناگهان صدای یکی از مردم بلند شد :

ـ نروید … نروید … این ساعت خوب نیست .

می شناختمش . نجوم خوانده بود و سعد و نحس ایام را با ستارگان در می آورد.حالاداشت می رفت سمت علی …

ـ یا امیر المومنین , در این ساعت حرکت نکنید که می ترسم شکست بخورید . وضعیت ستارگان می گوید که …

جواب علی میخکوبش کرد :

ـ تو فکر می کنی می توانی آن ساعتی را تعیین کنی که کسی در آن ضرر نمی بیند؟ یا زمانی را بگویی که ضرر متوجه کسی می شود ؟! هرکس این حرفها را از تو قبول کند ,

قرآن را تکذیب کرده و از خدا برای کمک گرفتن درکارش بی نیازی جسته!

راه افتادیم . رفتیم و جنگیدیم .

خوارج را شکست جانانه ای هم دادیم و برگشتیم ؛

به خواست خدا .



خوارج پایانی ندارد

قبل از جنگ با خوارج گفته بود «از آن ها ده نفر هم نمی ماند و از شما ده نفر هم کشته نمی شود » همین هم شد . خوارج که تار و مار شدند , گفتیم :

ـ همه شان نابود شدند ای امیر المومنین.

گفت:

ـ هرگز ! این ها نسل هایی در باطن پدران و مادرانشانند .

هرکه از آنان پرچمی بلند کند ,

شکسته خواهد شد .



وصیت علی

زهر شمشیر ابن ملجم کار خودش را کرده .تجویز پزشک شیر است . یتیمان بیرون خانه شیر به دست ایستاده اند.اهل بیت و یاران در خانه , نگران علی اند.

وعلی در آخرین وصیتش به حسن و حسین , نگران مردم؛

ـ به شما دو تن و همه فرزندان و خانواده ام و هر کس که سخنم به او می رسد , « خداترسی »و «نظم» و « آشتی دادن بین مردم » را وصیت می کنم …

جان شما و جان ایتام …

جان شما و جان همسایگان …

جان شما و جان قرآن …

جان شما و جان نماز …

زهر شمشیر ابن ملجم کار خودش را کرده .تجویز پزشک شیر است .

یتیمان بیرون خانه شیر به دست ایستاده اند. علی نیمی از شیر را خود می خورد

و نیم دیگر را … :

ـ به اسیرتان شیر داده اید ؟



علی و …

وسط طواف , دخترکی خردسال دیدم که دست به پرده ی کعبه گرفته بود و داشت برای دخترکی دیگر حرف می زد :

ـ قسم به کسی که به جانشینی پیامبر انتخاب شده بود , او میان مردم به عدالت رفتار می کرد .همسر فاطمه ی زهرا بود و حجتش برای ولایت , آشکار …

دختر به این کوچکی و حرفهای به این بزرگی ؟! جلو رفتم . گفتم :

ـ دختر جان این کسی که می گویی کیست ؟

ـ به خدا که او شاخص ترین چهره , قسمت کننده ی بهشت و جهنم , دانشمند الاهی این امت , سرور امامان , برادر و جانشین پیامبر , علی بن ابیطالب است .

شگفتی ام بیشتر شده بود.

ـ تو از کجا اینها را می دانی ؟ اصلا تو علی را از کجا می شناسی؟

ـ پدرم دوست علی بود . وقتی در صفین شهید شد , من و برادرم آبله گرفته بودیم و از آبله کور شده بودیم . علی آمد خانه ی ما . ما را که دید… به صورتمان دست کشید و شفایمان داد .

خواستم کمی پول به دخترک بدهم . قبول نکرد .گفت :تا وقتی که حسن بن علی را داریم ,

به کمک نیازی نداریم . بعد از من پرسید : علی را دوست داری ؟ گفتم آری . گفت:

ـ دستت را به خوب جایی محکم کرده ای .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۳:۲۲
العبد

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ددر بحار الانوار از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده که

 فرمود نزد خانه کعبه نشسته بودم ناگاه پیدا شد پیرمردی قد

 

خمیده که از نهایت پیری ابروهای او بر روی چشمهایش افتاده

 

بود ودردست او عصایی وبر سر او برنس سرخی بود و لباسی

 

از پشم در بر او بود پس نزدیک حضرت رسول الله صلی الله علیه

 

و آله آمده در حالیکه آن حضرت پشت بدیوار کعبه کرده بود

 

 

 

وعرض کرد که یا رسول الله  دعا کن که خدا مرا بیامرزد پیغمبر

 

فرمود زحمت تو بهدر شد ای شیخ وعمل تو باطل شد ..


 چون آن پیرمرد رفت فرمود ایا شناختی او را عرض کردم نه

 

فرمود که این ابلیس لعین بود .پس در عقب او دویدم تا اورا پیدا

 

کردم و بر زمین زدم وبر سینه او نشستم  ودست بر گلوی او

 

گذاشتم تا او را خفه کنم .گفت دست از من بردار که خدا مرا تا

 

روز معینی مهلت داده است .قسم بخدا ای علی که من تو را

 

دوست دارم و احدی تورا دشمن ندارد الا آنکه آن فرزند ولد الزنا

 

است . پس دست از وی برداشت ..


از امام باقر علیه السلام روایت شده که وقتی علی علیه

 

السلام ابلیس را بدرخانه خود ایستاده دید بصورت پیرمردی او را

 

گرفته بر زمین زد وبر سینه اش نشست


ابلیس عرض کرد :برخیز تا تورا بشارتی دهم آن حضرت

 

برخاست فرمود آن بشارت کدام است ؟آن ملعون گفت : که

 

چون روز قیامت شود فرزندت امام حسن علیه السلام بطرف

 

راست عرش می ایستد وفرزند دیگرت امام حسین علیه السلام

 

بطرف چپ وبه شیعیان برات آزادی از آتش جهنم را میدهند.


عرض کرد که میخواهم یکبار دیگر با تو کشتی بگیرم .پس

 

حضرت این مرتبه نیز اورا بر زمین زد باز گفت برخیز تا تو را

 

بشارتی بدهم حضرت برخاست فرمود آن بشارت کدام است ؟

 

گفت چون خدا آدم را افرید و ذریه  او را مانند ذر بیرون آورد

 

میثاق محمد صلی الله علیه وآله وتو را از بنی آدم گرفت و من

 

درست تو را می شناسم و دشمنان تو را میشناسم


پس عرض کرد  یا علی یک بار دیگر  با تو کشتی بگیرم حضرت

 

باز ایندفعه او را بر زمین زد عرض کرد برخیز تا ترا بشارتی بدهم 

 

فرمود آن بشارت چیست ؟ گفت هیچکس تورا دشمن نمیدارد

 

الا آنکه من او را از راه راست فریب داده و گمراه کنم وبه آتش

 

جهنم بسوزانم .

 a

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۷
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
العبد

انجام عقد اخوت میان رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام)
12 رمضان سال 1 هجرت

قبل از ورود رسول خدا (ص) به شهر یثرب اختلافات ریشه ‏داری میان دو تیره ساکن این شهر حکومت میکرد 
و هر چند وقت یک بار این دو تیره یعنی اوس و خزرج به جان هم می ریختند 
و پس از کشت و کشتار و ویرانی های زیادی که به بار می آوردند، برای مدتی دست از جنگ میکشیدند. 

در کنار این دو قبیله جمعی از یهود نیز که از طوایف مختلفی همچون‏ 
«بنی قینقاع‏»، «بنی النضیر»، «بنی قریظة‏»، «بنی ثعلبة‏» و دیگران بودند، 
در طول سالها یا قرن های متمادی تدریجا بدین شهر هجرت کرده 
و زمین های بسیاری در شهر و اطراف آن خریداری نموده و به کار تجارت و صنعت مشغول شده بودند 
و چون از نظر تمدن و فرهنگ و صنعت و به خصوص هوش و استعداد در جمع ثروت بر ساکنان یثرب فزونی داشتند، 
کم‏ کم ثروت و تجارت و اقتصاد و بازار آن شهر را در اختیار خود درآورده و قبضه کرده بودند، 
خود این یهودیان یک عامل مؤثری برای ایجاد اختلاف و دامن زدن به آتش تفرقه بودند
زیرا سود و بهره و آسایش آنها در این کار بود.

رسول خدا (ص) برای پایان دادن به اختلاف میان دو قبیله اوس و خزرج 
و کوتاه کردن دست‏ یهود غارتگر به کمک وحی الهی قراردادها و طرحهایی تدوین کرد 
که به عقیده مورخان و دانشمندان محکمترین پایه پیشرفت اسلام با همین طرحها و قراردادها پی ریزی شد 

پس از چندی از همین مردم مختلف العقیده و ناتوان، امت واحد و ملتی نیرومند تشکیل داد 
و شهر یثرب به صورت بزرگترین پایگاه سیاسی و نظامی جزیرة العرب درآمد، 
بدین وسیله اسلام در سراسر جهان توسعه یافت. 

از جمله کارهای لازم و مهمی که انجام شد پیمان برادری و اخوتی بود که آن حضرت میان مهاجر و انصار بست 
بدین ترتیب مهاجرین را که احساس غربت و بی کسی میکردند، از پریشانی رهایی بخشید 
و خود نیز در این پیمان اخوت شرکت‏ جسته و علی (ع) را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد، 

و بدو که در مراسم مزبور ایستاده بود و برادر شدن یک یک از مهاجر و انصار را نظاره مینمود، 
رو کرده و فرمود: «تو هم برادر من باش.» 
این یکی از موارد استثنایی بود که میان دو نفر که هر دو مهاجر بودند، عقد اخوت و برادری بسته میشد.

پیغمبر اکرم میان هر یک از مهاجرین و انصار عقد اخوت بست‏ 
و طبق قاعده باید میان علی (ع) که از مهاجرین است و یکی از انصار عقد اخوت برقرار بکند، 
ولی با هیچیک از انصار عقد اخوت برقرار نکرد. 

نوشته‏ اند که علی (ع) آمد نزد پیغمبر و فرمود: 
«یا رسول الله! پس‏ برادر من کو؟ شما هر کسی را با یکی برادر کردید. برادر من کو؟» 
فرمود: «انا اخوک؛ من برادر تو هستم.» این یکی از بزرگترین افتخارات‏ امیرالمؤمنین است 
که نشان می‏دهد امیرالمؤمنین در میان صحابه پیغمبر یک‏ وضع استثنائی دارد، 
او را نمی‏شود با دیگران همسر کرد، هم تراز و قرارداد، و الا خود پیغمبر علی القاعده باید مستثنی باشد 
و تازه اگر هم‏ مستثنی نباشد، پیغمبر هم از مهاجرین است و باید با یکی از انصار عقد اخوت ببندد، 
و علی (ع) هم با یکی از انصار. ولی نه، میان خودش و علی (ع) عقد اخوت بست. 

این بود که این سمت برادری و این شرف‏ برادری برای همیشه برای علی (ع) باقی ماند 
و خود حضرت از خودش به‏ این سمت یاد می‏کند و دیگران هم می‏گویند: 
اخو رسول الله؛ برادر پیغمبر. علی پسر عموی پیغمبر بود از نظر نسب، 
ولی می‏گویند برادر پیغمبر. به‏ اعتبار همین است.

ضمنا باید دانست که این پیمان را رسول خدا (ص) دو بار یکی در مکه و میان مسلمانان مکه و قریش 
و دیگری در مدینه و میان مهاجرین از یک طرف و انصار از یک سو بست،
در هر دو مرتبه علی بن ابیطالب را برادر خود گردانید. 
این را هم بدانید که داستان پیمان برادری و اخوت علی (ع) را با رسول خدا (ص) در مکه و مدینه 
بیش از بیست نفر از سیره نویسان و محدثین اهل سنت در کتابهای خود نقل کرده ‏اند. 
از جمله: کتاب الصحیح من السیره، ج 3، ص 60.

منابع ؛
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 193 و 194
سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی حضرت محمد (ص)- صفحه 273

...............................
بر این رویداد فرخنده و سعید 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۷
العبد



حسنی می شود آنکس که حسینی باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۵۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۵۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۹
العبد


پیغمبر اسلام ص می فرمایند:
سلام کردن به دیگران واجب است.....
ولی جواب آن واجب است....
الکافی ج2ص644

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۴۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۳
العبد


هشتمین روز عجب حال دعایی دارم
حالت مشهدی و کرببلایی دارم
حرم امن خدا پنجره فولاد شماست
و خدا گفت که دیدی چه رضایی دارم؟
واقعا معرکه ای هست میان من و تو
عشق بازیست عجب حال و هوایی دارم
نفسم، خواب و خوراکم،همه ام هست ثواب
و بدانید که اینگونه خدایی دارم
ز خراسان بروم کرببلا جان بدهم
که گریزی بزنم میل سنایی دارم
روضه ای آمد و آمد شب هشتم یادم
رقص شمشیر ز اکبر چه نمایی دارد
ناگهان گفت حسین این چه مکرر شدن است؟
شکر بهر بدنت تکه عبایی دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۱
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۳
العبد


کاش خدا هدایتمونه کنه . هر چه زودتر . 

زودتر از این که دیر بشه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۲
العبد

.............✿بسم الله الرحمن الرحیم✿...............

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه‌ای در محل گروه اندرزگو برگزار شده بود.

بجز من و ابراهیم سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه حضود داشتند. تعدادی از بچه‌ها هم در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند.

اواسط جلسه بود. همه مشغول صحبت بودند. یک‌دفعه از پنجره اتاق یک نارنجک به داخل پرت شد!

دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همین‌طور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباته زدم! برای لحظاتی نفس در سینه‌ام حبس شد، بقیه هم مانند من هر یک به گوشه‌ای خزیده بودند.

لحظات به سختی می‌گذشت اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه‌لای دستانم نگاه کردم.

از صحنه‌ای که می‌دیدم خیلی تعجب کردم. آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم. با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام!!

بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می‌کردند.

صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما به گوشه و کناری خزیده بودیم ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود!

در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گقت خیلی شرمنده‌ام، این نارنجک آموزشی بود. اشتباهی افتاد داخل اتاق.

ابراهیم از روی نارنجک بلند شد. در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود چنین اتفاقی برای هیچ‌یک از بچه‌ها نیقتاده بود.
بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچه‌ها می‌چرخید.
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●

بارها می دیدم ابراهیم، با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند ونه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد.
آنها را جذب ورزش می کرد وبه مرور به مسجد وهیئت می کشاند.
یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود.
همیشه از خوردن مشروب وکارهای خلافش می گفت. اصلان چیزی از دین نمی دانست.
نه نماز ونه روزه به هیچ چیز هم اهمیت نمی داد حتی می گفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته ام. ب
ه ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت می یاری! با تعجب پرسید: چطور چی شد؟
گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می کرد. از مظلومیت امام حسین (ع) وکارهای یزید می گفت. این پسر هم خیره خیره وبا عصبانیت گوش می کرد. وقتی چراغ ها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحش های ناجور به یزید می داد!!

ابراهیم داشت با تعجب گوش می کرد.
یکدفعه زد زیر خنده.
بههم گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا هیئت نرفته وگریه نکرده.
مطمئن باش با امام حسین (ع) که رفیق بشه تغییر می کنه.
ما هم اگراین بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. اویکی از بچه های خوب ورزشکار شد.
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●

یکی از بچه‌های محل که همراه ابراهیم به جبهه آمده بود. در ارتفاعات بازی دراز به شهادت رسید و پیکرش جا ماند. ابراهیم

وقتی مطلع شد، خیلی تلاش کرد که به سمت ارتفاعات برود. ولی به علت حساسیت منطقه و حضور نیروهای دشمن،

فرماندهان اجازه چنین کاری را به او ندادند. ابراهیم هم روی حرف فرماندهی چیزی نگفت و اطاعت کرد. یک ماه بعد که منطقه

آرام شد. یک شب ابراهیم بالای ارتفاعات رفت و توانست پیکر این شهید را پیدا کند و با خودش به عقب منتقل کند. بعد با هم

مرخصی گرفتیم و به همراه جنازه این شهید به تهران اومدیم و در تشییع پیکر شهید شرکت کردیم. چند روزی تهران ماندیم که

کارهای شخصی را انجام دهیم. در روز بازگشت با ابراهیم به مسجد محمدی رفتیم. بعد از نماز، پدر همان شهید جلو آمد و

سلام و علیک کرد و ضمن عرض تشکر گفت: "آقا ابراهیم، دیشب پسرم رو تو خواب دیدم که از دست شما ناراحت بود".

ابراهیم که داشت لبخند می‌زد یکدفعه لبهاش جمع شد و با چشمانی بزرگ شده پرسید: "چرا حاج آقا؟! ما با سختی پسرتونر

و آوردیم عقب" پدر شهید با کلامی بغض‌آلود ادامه داد: "می‌دونم، اما پسرم توی خواب گفت: اون یک ماه که ما گمنام توی کوه

افتاده بودیممرتب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر می‌زد و خیلی برای ما خوب بود. اما از زمانی که پیکر ما برگشته

دیگه این خبرا نیست و می‌گن این افتخار برای شهدای گمنامه ." ابراهیم که اشک توی چشمانش جمع شده بود دیگه نتونست

خودش رو کنترل کند و گریه‌اش گرفت. پدر شهید هم همینطور. بعد از آن بود که همیشه در دعاهای ابراهیم آرزوی شهادت و

آرزوی گمنام‌شدن کنار هم قرار گرفت و آرزو می‌کرد شهید گمنام باشه
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●

از جبهه بر میگشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر، الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم؟!

به چه کسی رو بیاندازم. خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی دانم چه کنم!

در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم.

تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید. چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه ، هنوز نگرفتم ولی مهم نیست.

دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمیگیرم، خودت احتیاج داری.

گفت: این قرض الحسنه است. هروقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد ورفت.

آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۱
العبد

باسخ به دو پرسش مهم عرفانی از آیت الله بهجت:
۱ - قرب الهی چگونه بدست می آید؟
۲ - آیا سیر و سلوک عرفانی نیاز به استاد و راهنما دارد؟

شخصی از محضر ایشان پرسید: این جانب تصمیم دارم که به خداوند قرب پیدا کنم و سیر سلوک داشته باشم ، راه آن چیست ؟
ایشان مرقوم فرمودند:
بسمه تعالی ، چنانچه طالب ، صادق باشد، (ترک معصیت ) کافی و وافی است برای تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد.

در جای دیگر نیز شخصی سؤ ال کرد: این جانب تصمیم دارم که قربِ الهی پیدا کنم ، لطفاً مرا راهنمایی فرمایید آیا این کار نیاز به استاد دارد؟
ایشان مرقوم فرمودند:

((بسمه تعالی ، استاد علم است ، و معلّم واسطه است ، عمل به معلومات بنمایید و معلومات را زیر پا نگذارید، کافی است ؛که:
((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لا یَعْلَم )) هر کس به آنچه که می داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی داند به او می آموزد. (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا) 
و کسانی که در راه خشنودی ما تلاش کنند، مسلّماً به راههای خود رهنمون خواهیم شد.
اگر دیدید نشد، بدانید نکرده اید. و نیز ساعتی در شبانه روز مخصوص علوم دینیّه بنمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۴
العبد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۴
العبد

‌عاقبت یک روز این هفت قلعه‌ی دلم، مرا از پای در می‌آورند! مگر تو آن را فتح کنی و با دستانِ حیدری‌ات، راه بهشت را نشانم دهی!‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۷
العبد


نزدیک اذان صبح بود. 
توی جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. 
ابراهیم رفت نزدیک تپه، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت. 
هرچه گفتیم: «نگو! می زننت!» فایده ای نداشت.
آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد. 
هوا که روشن شد 18 عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند. فرمانده آن ها هم بود؛
در حین بازجویی گفت: «آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت تپه هیچ کس نیست».
پرسیدم چرا؟ 
گفت: «به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید و برای حفظ اسلام باید به ایران حمه کنیم. باور کنید ما هم مثل شما شیعه هستیم؛ وقتی دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند و اهل نماز نیستند، در جنگیدن با شما تردید می کردیم. اما امروز صبح وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم که با صدای بلند نام امیرالمومنین(ع) رو آورد، با خودم گفتم داری با برادرای خودت می جنگی؛ نکنه ماجرای کربلا...». 
دیگه گریه امان صحبت به او نداد. 
دقایقی بعد ادامه داد: «برای همین تصمیم گرفتم تسلیم بشم و بار گناهم رو سنگین تر نکنم، حالا خواهش می کنم بگو موذن زنده است یا نه؟» 
گفتم: «آره زنده است». 
تمام 18 اسیر عراقی آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند. 
شهید ابراهیم هادی 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۳
العبد


10 نکته روانشناسی برای تاثیرگذاری بیشتر بر روی اطرافیان

کمتر کسی پیدا میشه که دوست نداشته باشه توی جمع دوستاش بدرخشه و روابط اجتماعیش در زندگی پیشرفت کنه شما میتونید با خواندن و عمل کردن به این 10 نکته که در ادامه مطلب امده است بر روی روابط اجتماعی خود تائثیر مثبتی بزارید !!

۱۰- از او منتفع شوید
داستانی حکایت از این دارد که یک‌بار بنجامین فرانکلین می‌خواست بر مردی تاثیرگذار باشد که از قضا آن مرد فرانکلین را دوست نداشت. او از آن مرد درخواست کرد که کتاب ارزشمند و نادری را به او قرض دهد و پس از گرفتن کتاب با مهربانی از او سپاس‌گذاری کرد. در نتیجه آن مرد که هرگز دوست نداشت با فرانکلین صحبت کند تبدیل به دوست خوب او شد. به گفته خود فرانکلین: «هنگامی که کسی به شما مهربانی کرده یا لطفی در حق‌تان می‌کند، انجام یک محبت دیگر نسبت به شما برایش ساده‌تر از کسی است که شما به او محبت کرده باشید»

دانشمندان این نظریه را بر روی دو گروه از افراد امتحان کردند و به نتیجه مشابهی رسیدند. هر چند که در نگاه اول به نظر می‌رسد که زمانی که شما به شخصی نفعی می‌رسانید و کاری برای کسی انجام می‌دهید انتظار دارید آن فرد ارزش کار شما را بداند و بیشتر شما را دوست داشته باشد، اما تحقیقات چیزی متفاوت را اثبات کرده‌اند. زمانی که شما برای شخصی کاری انجام می‌دهید در نتیجه تمایل شما به آن شخص بیشتر می‌شود و این بدان دلیل است که ما کارهای خود را تجزیه و تحلیل می‌کنیم و هنگامی که به شخصی نفعی می‌رسانیم برای خود دلایل و توجیهی پیدا می‌کنیم و در نتیجه دلایل فرض شده قاعدتا به آن شخص علاقه‌مند خواهیم شد.

۹- هدفی بالاتر را نشانه بگیرید
گاهی از این ترفند به عنوان در ورود به مذاکره در برخوردهای رو در رو یاد می‌شود. شما کار را با مطرح کردن یک درخواست بزرگ و حتی غیرمنطقی از فرد آغاز کنید. پیش از مطرح کردن می‌دانید که پاسخ مخاطب به احتمال زیاد منفی است و پس از شنیدن پاسخ منفی درخواست خود را تعدیل کرده و خواسته اصلی خود را مطالبه کنید.

فرد از انجام ندادن درخواست اول شما احساس بدی خواهد داشت حتی اگر درخواست شما بی‌دلیل و غیرمنطقی باشد. بنابراین زمانی که پس از مدتی شما خواسته کوچک‌تر و عقلانی‌تری دارید احساس می‌کند که باید به شما کمک کند. دانشمندان این نظریه را مورد بررسی قرار داده و متوجه شدند که بسیار کارآمد است.

۸- در مکالمه از اسم شخص یا عنوان او استفاده کنید
دیل کارنگی، نویسنده کتاب «چگونه بر دوستان خود پیروز شویم و بر مردم تاثیرگذار باشیم» بر این باور است که استفاده از نام فرد در مکالمه بسیار با اهمیت است. نام هر فرد در هر زبانی زیباترین صدایی است که دوست دارد بشنود. نام فرد بخشی از هویت اوست و شنیدن آن از زبان مخاطب به معنای پذیرفته شدن حضور فرد و اعتبار اوست در نتیجه احساس مثبتی را در فرد ایجاد می‌کند.

استفاده از یک عنوان می‌تواند بسیار تاثیرگذارباشد. ایده مطرح شده این است که زمانی که شما مانند نوع خاصی از افراد رفتار می‌کنید کم کم به آن شخص تبدیل خواهید شد، شاید این نظریه یک پیش‌گویی ساده به نظر برسد. برای تاثیرگذاری بر روی افراد می توانید آنها را به آن‌چه که در حقیقت می‌خواهید باشند ارجاع دهید در نتیجه ذهن او درگیر روش‌ها و مزایای تبدیل شدن به فرد مورد نظر شما خواهد شد. برای مثال می‌توانید فرد را دوست من خطاب کنید و یا در محیط کاری فرد را به عنوان ارشد و مدیر خود بنامید. البته این شاخ در جیب فرد گذاشتن عواقبی هم دارد که بهتر است مراقب باشید.

۷- چاپلوسی کنید
شاید این ترفند در دید اول بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد اما محققان طی بررسی‌های خود بر روی عکس العمل افراد در برابر چاپلوسی دریافتند که نکات و هشدارهای مهمی در این زمینه وجود دارد. چاپلوسی بیش از حد معقول، بسیار آسیب رسان است.

به بیان ساده افراد همواره در تلاش هستند در زمینه افکار و احساست خود در یک حالت متعادل باشند. بنابراین زمانی که شما تملق فردی را می‌گویید که اعتماد به نفس بالایی دارد او این تعریف را صادقانه دیده و احساس راحتی بیشتری با شما می‌کند اما در موردی که فرد اعتماد به نفس پایینی داشته باشد این چاپلوسی می‌تواند تاثیر معکوس داشته باشد و حتی در برابر تمجید شما از خود حالت تدافعی بگیرد. آن چه که از این نظریه برداشت می‌شود پررنگ کردن و تمجید کردن از نقاط قوت افراد است به خصوص نقاط قوتی که خود فرد از آن آگاه است و به آن می‌بالد.

۶- معکوس رفتار کنید
رفتار معکوس که اغلب به عنوان تقلید شناخته شده است کاری که برخی از مردم به طور طبیعی انجام می‌دهند. نمونه ساده آن زمانی است که کسی با ما با صدای بسیار آرام صحبت می‌کند. اغلب به صورت ناخودآگاه صدای ما هم از حالت معمول پایین‌تر می‌آید. استفاده از این مهارت در واقع بروز رفتاری شبیه آفتاب‌پرست است. کپی کردن رفتار و الگوهای بیان افراد اگر آگاهانه و ظریف انجام شود، می‌تواند روشی عالی برای یک رابطه دوستانه و موثر است.

محققان با مطالعه‌ای که در این زمینه انجام دادند دریافتند که افراد به مقلدین خود احساس بهتری دارند و از آن جالب‌تر در عموم مردم این دیدگاه وجود دارد که افرادی که رفتارهای آن‌ها مورد تقلید قرار می‌گیرد رفتارهای بهتر و مقبول‌تری دارند و الگو برداری از شیوه آن‌ها موجب می‌شود احساس خوشایندی داشته باشند. این اعتبار به آن‎‌ها اعتماد به نفس بیشتری می‌دهد و در نتیجه شادتر هستند و ارتباطات بهتری را مدیریت می‌کنند و کمتر کسی را از خود می‌رانند.

۵- درخواست خود را در زمان خستگی فرد بیان کنید
زمانی که فرد خسته است احتمال بیشتری وجود دارد که درخواست یا بیانیه شما را بپذیرد. در زمان خستگی، فقط بدن از لحاظ فیزیکی خسته نیست بلکه ذهن هم از لحاظ سطح انرژی و تحلیل‌گری در پایین‌ترین نقطه قراردارد. بنابراین زمانی که شما از فرد خسته درخواستی دارید معمولا پاسخ قطعی نمی‌شنوید بلکه انجام کار را به فردا و یا زمانی دیگر موکول خواهد کرد. درواقع برای این که زودتر از چالش شما نجات پیدا کند قول می‌دهد که بعدا خواسته شما را برآورده سازد.

نظیر چنین تجربه‌ای را اغلب ما در کودکی داشته‌ایم! پیش از خواب بهانه‌گیری می‌کردیم و درخواست‌هایی از والدین داشتیم که با وعده زمان بیداری مهار می‌شد. نکته این‌جاست که افراد معمولا نسبت به حرفی که زده‌اند و قولی که داده‌اند احساس تعهد دارند و در زمانی که شرایط خستگی برطرف شد خواسته شما را دنبال خواهند کرد.

۴- پیشنهادی را مطرح کنید که فرد نمی‌تواند رد کند
کار را با پیشنهادهای کوچک و کم زحمت آغاز کنید. حتی می‌توانید در مورد چند تصمیم‌گیری که انجام دهید نظر موافق فرد را جویا شوید وقتی فردی شروع به کمک کردن به شما می‌کند احتمال زیادی دارد که این کار را ادامه دهد و شما می‌توانید به تدریج درخواست‌های بزرگتری را مطرح کنید. دانشمندان این نظریه در خصوص بازاریابی تست کرده‌اند و به نتایج مثبتی رسیده‌اند. آن‌ها در آغاز از مردم خواستند که برای حمایت از جنگل‌ها و محیط زیست موافقت خود را اعلام کنند که یک درخواست به نسبت ساده و بدون دردسر است. حال متقاعد کردن این گروه موافق برای خرید محصولاتی که حامی محیط زیست هستند بسیار آسان‌تر و پر بازده‌تر است. روانشناسان معتقدند که فاصله درخواست‌ها هم بسیار با اهمیت است در واقع فرد نباید یکی پس از دیگری مورد هجوم قرار بگیرد اگر درخواست اول را مطرح کردید چند روز صبر کنید و سپس به سراغ درخواست بعدی بروید.

۳- ساکت باشید
زمانی که مخاطب حرف اشتباهی می‌زند و تفکر اشتباهی دارد سعی نکنید او را اصلاح کنید. کارنگی در کتاب مشهور خود بیان کرده است که گوشزد کردن اشتباهات افراد در مکالمه معمولا غیرضروری است و اغلب موجب خاتمه یافتن یک مکالمه خوشایند می‌شود. در حقیقت زمانی که می‌دانید مخاطب شما در اشتباه است یک راه موثر وجود دارد تا مکالمه مودبانه را مدیریت کنید.

ایده بسیار ساده‌ای است به جای استدلال به دقت گوش کنید و نقطه مشترک و نقطه شروعی برای بحث خود پیدا کنید با تاکید بر توافق نظری که با هم دارید موضع و شرایط خود را توضیح دهید و مسائل را شفاف سازی کنید در این حالت فرد تمایل بیشتری به شنیدن حرف‌های شما دارد و حتی به طور ناخودآگاه شما اجازه خواهد داد که بر تفکراتش نفوذ کنید و برخی موارد را اصلاح کنید.

۲- آن‌چه را که می‌گویند تایید و تکرار کنید
یکی از کارآمدترین روش‌هایی که می‌توانید بر افراد تاثیر بگذارید نشان دادن این است که حرف آن‌ها را می‌فهمید و منظور و احساس آن‌ها را درک می‌کنید که موجب ایجاد حس همدلی میشود. یک روش برای نمایش این حس همدلی صحه گذاری و تکرار حرف‌ها و نقطه نظرهای مخاطب است. مطالعات نشان داده است وقتی روانشناسان به طور موثر به حرف بیماران خود گوش می‌دهند، بیماران ارتباط بهتری برقرار کرده و تفسیر صادقانه و شفا‌ف‌تری از شرایط خود ارائه می‌دهند.

به طور کلی زمانی که افراد یک گوش شنوا برای حرف‌های خود پیدا می‌کنند احساس امنیتی بیشتری دارند در نتیجه ارتباط بهتری شکل می‌گیرد و احتمال پذیرفته شدن نظرات و خواسته‌های شما بیشتر خواهد بود.

۱- با حرکات سر مخاطب خود را تایید کنید
دانشمندان دریافته‌اند که تکان دادن سر در هنگام گوش دادن به معنای موافقت با نظر و بحث مطرح شده، می‌تواند در برقراری ارتباط بهتر موثر باشد. هم‌چنین زمانی که شما با حرکت سر مخاطب خود را مدام مورد تایید قرار می‌دهید، احتمال زیادی وجود دارد که به صورت ناخودآگاه در هنگام صحبت شما او نیز با انجام حرکت مشابه، عقاید و نظرات شما را تایید کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۰۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۲۶
العبد

بر لبانم………راستگویی
بر زبانم………ذکرالله
بر چشانم………چشم پوشی از محرمات
بردستانم………کمک و یاری به مستمندان
بر پاهایم………ایستادن برای نماز
بر قامتم………سجده کردن برای الله
بر قلبم………حب الله
بر عقلم………دانایی
بر خودمم………ایمان به وجود الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۲۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۲۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۶
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۶
العبد


بحث شهادت که می شود فاطمه مغنیه می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را مامان آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.
خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور. دلم سوخت وقتی دیدمش. مثل بابا شده بود. خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود. جای کبودی و خون مردگی ها. تصاویر شهادت و بابا و جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم. باز مادر غیر مستقیم آرام کرد من و مصطفی را، وقتی صورت جهاد را بوسید و گفت : ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده. البته هنوز به ارباً اربا نرسیده، لا یوم کیومک یا اباعبدالله . باز خجالت آراممان کرد.
بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت. همان قبر! سه ساعت قرآن و زیارت عاشورا و دعا خواند در قبر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۴
العبد

اعمالی برای افزایش رزق و روزی

اگر هم دعایی کردیم و اجابت نشد دلیل این نیست که خدا نشنیده یا نمی خواهد به اجابت برساند بلکه شاید این امتحانی است برای افزایش درجه ایمان ما و همچنین به فرموده امام سجاد (ع) اگر این دنیا ندهند آن دنیا بهترش را می دهند


 عوامل گوناگونی می توانند بر افزایش رزق و روزی ما مؤثر باشند که هر کدام با شدت و ضعف کمتر و بیشتر روی این مسأله تأثیرگذارند. این عوامل بر دو دسته اند.

 

دسته اول عوامل مادی و دسته دیگر عوامل معنوی هستند. البته این را نباید از یاد ببریم که هیچکدام جای دیگری را نمی گیرند و هر یک در جای خود مهم و مؤثرند.


اگر بخواهیم به عوامل مادی اشاره کنیم مهمترین عامل کار و تلاش خود انسان است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید که برای هر انسانی جز به اندازه تلاش خودش بهره ای نیست؛ «لیس للإنسان إلاّ ما سعی» (نجم، ۵۳)  البته در کنار آن می توانیم به تدبیر و برنامه ریزی، آینده نگری، رعایت اصول تجاری و غیره نیز اشاره نماییم.


در کنار عوامل مادی، راهکارهای فراوانی نیز در روایات اهل بیت آمده که با رعایت آنها می توانیم تأثیرات شگرفی روی رزق خود بگذاریم. هرچند که اغلب مردم فقط به عوامل مادی تکیه می کنند و از این راهکارها کمتر بهره می گیرند.


راهکارهای افزایش رزق در احادیث بسیار زیاد است که شامل دو دسته است. دسته اول کارهایی که با انجام آن می توانیم رزق خویش را بهبود و برکت ببخشیم.


از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود:


- راستگویی


- پایبندی به دعا و نماز اول وقت


- خوش اخلاقی


- صله رحم


- مهر و محبت به دیگران به ویژه پدر و مادر


- توبه از گناهان و استغفار


هر کدام از موارد فوق در روایات سبب فزونی رزق و روزی معرفی شده اند.


دسته دوم نیز عواملی اند که موجب حبس یا کاهش روزی می شوند:


- دروغگویی


- غیبت


- بد اخلاقی


- قطع رحم


- بدگویی و بد زبانی


- بی حرمتی نسبت به علما و ایتام


این عوامل در روایات باعث کاهش رزق و فقر معرفی شده اند.


سه نکته کوتاه:


* رزق کفاف
رزق خوب است، فراوان بودنش هم هیچ اشکالی که ندارد هیچ پسندیده هم هست. اما بنا به فرموده پیغمبر اکرم (ص) کسی که رزقش به اندازه کفافش باشد خوشبخت تر است.

 


** ثروت در کنار ظرفیت
در کنار دعا و تلاش برای افزایش روزی دعا کنیم ظرفیت وجودی مان نیز بالا برود. چقدر افراد مختلفی را سراغ داریم که حال معنوی و روحی شان قبل از بهتر شدن شرایط مالی با بعد از آن تفاوت عمده می کند.


*** آن دنیا بهترش را می دهند


اگر هم دعایی کردیم و اجابت نشد دلیل این نیست که خدا نشنیده یا نمی خواهد به اجابت برساند بلکه شاید این امتحانی است برای افزایش درجه ایمان ما و همچنین به فرموده امام سجاد (ع) اگر این دنیا ندهند آن دنیا بهترش را می دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۴
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۲
العبد



عده‌ای نره غول، آل‌سعود
دائما در نزول، آل سعود


روز و شب در طواف شیطانند
ضد آل‌‌‌رسول (ص)، آل‌سعود


عینهو سعی‌تان که مشکور است
حجتان هم قبول، آل‌سعود!


سعی‌تان: بین خوردن و شهوت
طوف‌تان: گرد پول، آل‌سعود!


در رسیدن به قله دانش
نیست اصلا عجول، آل‌سعود!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۵
العبد


آخر الامر گره ی کار به دست خود امام زمان(عج) باز خواهد شد و در آخرین شب غیبت کبری،حضرت مهدی(عج) پس از اقامه ی نماز عشاء درکنار خانه ی کعبه ،سر به سجده می گذارند و تا صبح ذکر «أمَن یُجیبُ المُضظَرّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِفَ السّوء»را به طور مستمر می خواند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۳
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۳
العبد


به گزارش فرهنگ نیوز، وحید یامین پوردر صفحه شبکه اجتماعی خود نوشت: آنچه در زیر میخوانید روایت یکی از فعالان فرهنگی از دیدار چند روز پیش با حضرت آیت الله سیستانی است:


روز شنبه اقای سیستانی را زیارت کردم. صحبت از افراطی گری شد. راجع به آقایی که خودشان و شبکه های ماهواره ایشان مشکلات آفریده اند، از ایشان سوال کردم، صریحا فرمودند:


- " من برخی سخنرانی هاى ایشان را شنیدم، به جاى اینکه چیزی به مخاطب اضافه کند، برعکس عقل را از بین میبرد."


- از برخی علما اسم اوردند و گله کردند که چرا ایشان را به عنوان مرجع تقلید به رسمیت میشناسند و بعد فرمودند:ایشان حتى ابتداییات مرجعیت را ندارند."


-"ما برای طلبه هایمان از دفتر نجفشان شهریه میگرفتیم، مدتی است نمیگیریم."


- "به برادرشان گفتم ما از این رویه ناراضی هستیم."


-"عده اى ضدحکومت فرصت را مناسب دیدند و پشت ایشان جمع شده اند، توده هاى هیئتی هم سمت ایشان میروند، کار گره خورده است"


-"امام حسین(ع) را به مزایده گذاشته اند!!"


-" ما به آقایان منبری میگوییم به جای کرامت وخواب و… مطالبی بگویید که فرهنگ مردم را بالا ببرد، باید با اینها از راه فرهنگ مقابله کرد"


- "از آن طرف عده ای میروند عکس پاره میکنند، این هم درست نیست"


-"قسمت عظیمی از توان و انرژی تشیع  در این مسایل در حال هدر رفتن است."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۰
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۰۰
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۱
العبد


عبدالله مبارک به حج رفته بود، در خواب دید که فرشته ای به او گفت : از ششصد هزار حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق کفشگری در دمشق که به حج نیامد. عبدالله به دمشق رفت و علی بن موفق را دید که پاره دوزی (پینه دوزی، تعمیر ووصله کردن کفش های خراب و پاره) میکند پرسید چه کردی با اینکه امسال به حج نرفتی از میان همه حجاج فقط حج تو پذیرفته شد?، گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد درهم جمع کردم و امسال عزم حج کردم، تا روزی همسرم که حامله بود، از خانه همسایه بوی طعام می آمد، مرا گفت : برو وپاره ای از آن طعام بستان، من رفتم، همسایه گفت بدان که هفت شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند، امروز خری مرده دیدم. پاره ای از آن جدا کردم و طعام ساختم. بر شما حلال نباشد. چون این بشنیدم آتشی در جان من افتاد. آن سیصد درهم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.

تذکره الاولیا

پی نوشت 1 : بحث انتخاب اولویت های درسته نه ترک واجب.
وقتی ترس به گناه افتادن هست،ترک واجب واجبه چه برسه به مستحب!
پی نوشت 2 : هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۶
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۵
العبد


محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.

به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.

تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۳۰
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۷
العبد


شعری زیبا از آیت الله بهجت

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصدو اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم

به امید ظهور
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۰
العبد


بنا به رسم قدیمی دیدار رهبر انقلاب حضرت آیت‎الله العظمی خامنه‎ای با خانواده‎های شهدا، اخیراً نیز ایشان با جمعی از خانواده‎های شهدا دیدار داشتند. در دیدار با یکی از این خانواده‎ها، حضرت آقا از حاضران عکس شهید را طلب می‎کنند.
با آوردن عکس نزد ایشان، چشمانشان به رباعی زیر عکس می‎افتد و در همان خوانش نخست شعر را برای جمع قرائت می‎کنند که با خواندن سطر آخر رباعی ناگهان منقلب می‎شوند و از ته دل گریه می‎کنند (مصرع آخر را ناتمام می گذارند...)

ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند​
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

پس از این واقعه، حضرت آقا نام شاعر را از حاضران می‎پرسند اما کسی از این نام اطلاعی نداشته است.


*** اخیراً پس از جستجوی بسیار شاعر این شعر پیدا شد:
آقای میلاد عرفان پور در سال 88 در وصف شهدای هیأت رهپویان وصال شیراز این رباعی رو سروده بودند. (بمب در آخر حسینیه منفجر شده بود و شهدا آخر مجلس نشسته بودند که به شهادت رسیدند )


*** و حالا شاعر جوان دیگری به این رباعی و حس و حال حضرت آقا پس از خوندن اون، با شعر دیگری پاسخ داده است:

از اشک شما ارض و سما باریدند
بر آه شما انس و ملک نالیدند

گفتند همه "فدای اشکت آقا"
تصویر شما را شهدا بوسیدند

آقا خودتان حضرت خورشید هستید
از نور شما ستاره ها تابیدند

در مجلس خوبان، شهدا هم بودند
اما همگی گرد شما چرخیدند

از اول و از آخر مجلس، شهدا
آقای جهان سیدعلی را چیدند

علی سلطانی وش
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۲
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۳۲
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۲۹
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۵
العبد


شهید سید مرتضی آوینی:

هیچکس نیست که راهی کربلا نیست،
مگر نه این است که کربلا قیامت است و ما راهیان قیامت!!!

ترس ما از مرگ،
همان فاصله ماست تا کربلا
و فاصله ی ما از کربلا همان دوری ما از شهادت است!!!

اگر کربلا میروی، دلت را ببر
و اگر باز میگردی، نیاور!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۷
العبد



محافظ آقا تعریف میکرد میگفت رفتم بودیم مناطق جنگی برای بازدید.تو یه مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم.
میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی ک یک سرباز انجا بود تا آقا رو دید هل شد.زنگ زد مرکزشون گفت که یه شخصیت اومده اینجا
از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ 
گفت نمیدونم کیه ولی آدم خیلی مهمیه که آقای خامنه ای راننده شونه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۳۰
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۶
العبد



سؤال :
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

پاسخ :

نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!

4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
در نظر دیگران خوار می گردی.!

6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
ایمانت ضعیف می شود.!

7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
دچار گناه میشوی.!

لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

""نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار""


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۳
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۲
العبد


گریه ام گرفته
مثل بچه مرده ها دلم گرفته
کدوم گناهم من از تو و تورو ازم گرفته
گریه ام گرفته
****
دلم گرفته
دل من از عالم و آدم گرفته
بده پناهم،نوکرت بهونه حرم گرفته
دلم گرفته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۹
العبد



امام مهدی سلام الله علیه وارث همة انبیاواولیاوعصارة فضایل همة آنهاست.
هرآنچه خوبی دراوّلین وآخرین وجودداشته،
همه دروجودشریف آن حضرت متجلّی شده
وایشان راآینة تمام‌نمای حق ساخته است.
دربرخی ازروایات وکلمات بزرگان شباهت‌های
نام امام مهدی(عج)باپیامبران و اوصیای الهی به تصویرکشیده شده است،
که یکی از آنها صلوات منسوب به 
حکیم ربّانی،خواجه نصیرالدّین طوسی(ره) است.
دراین صلوات،حضرت مهدی(عج) با ویژگی‌های 
پدران ارجمندخویش توصیف، فضایل ومناقبی که
آن حضرت ازاجدادخویش به ارث برده، بیان شده است.
شایان ذکر است که صلوات خواجه نصیررابه
عنوان توسّل به ذیل عنایت حضرت بقیّـةالله(عج) می‌خوانند.

این صلوات را با هم می‌خوانیم:
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی:
صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة،
وَ الصَّولَةِ الحَیدریَّة،
و العِصمَةِ الفاطِمیَّه
و الحِلمِ الحَسَنِیَّة،
و الشّجاعَةِ الحُسَینِیَّة،
و العِبادَةِ السَّجّادِیَّة
و المآثِرِ الباقِریَّة
و الآثار الجَعفَرِیَّة،
و العُلومِ الکاظِمیَّة،
و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة،
و الجُودِ التَّقَوِیَّة،
و النَّقاوَةِ النَقَوِیَّة،
و الهَیبَةِ العَسکَریَّة
و الغَیبَةِ الإلهیَّة،

ترجمه صلوات:
بار خدایا! رحمت‌های پیاپی فرست و درودهای خجستة خویش را ارزانی دار
بر امام بزرگواری که صاحب دعوت محمّدی است
و صولت حیدری
و عصمت فاطمی
و حلم حسنی
و شجاعت حسینی
و عبادت سجّادی
و مفاخر باقری
و آثار جعفری
و علوم کاظمی
و حجج رضوی
و جود تقوی
و نقاوت نقوی1
و هیبت عسکری
و غیبت الهی.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۵
العبد





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۳
العبد





بریز و بپاش هایمان ...
می آزارد
دل کودک یتیمی را ،

که مادرش او را
گاهی از زور نداری
گرسنه می خواباند

ܓ✾

ابوطفیل گفت: « علی علیه السلام را دیدم که یتیمان را گرد آورده بود
و با دست خودش در دهان‌شان عسل می‌گذاشت.»

امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیتش هنگام شهادت می‌فرماید:
« شما را به خداوند سوگند می‌دهم که مراعات حال یتیمان را بنمایید. 
آنان را گاه گرسنه و گاه سیر نگه مدارید. 
یک روز در میان آنان را طعام مدهید که گرسنه می‌مانند.»

بحارالانوار، ج 41، ص 29
نهج البلاغه: نامه 47 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۵
العبد


چند روزی میشود که نمازش را تندتر میخواند
این روزها موبایلی که تازه خریده را پایین مهرش میگذارد
سرعت نمازش را باسرعت دانلودهایش تنظیم میکند
نکند که نماز تمام شود و دانلود ها روی زمین بماند

بگذار راحت تر بگویم 
توی رکوع هم زیر چشمی هوای پیام های وایبر و واتس اپ و تانگو و لاین رادارد
آهاااااای امام جماعت ؛
کمی طول بده رکوعت را. . . پیام را کامل نخواندم
در دلش غوغایی بود . پس کی تمام می شود این نماز؟؟
.
.
.
.
.
.
نماز تمام شد مثل فشنگ گوشی را برمیدارد ، از بس هول کرده رمز الگو را اشتباه میزند . . .
دستی دراز است به سمتش ، انگار حواسش نیست بغل دستی اش التماس دعا دارد ، فکر کنم حواسش به کسانیست که دست دراز کرده ، منتظر اویند تا نمازش تمام شود و او را در فضای مجازی "ادد"کنند . 
دو نفر بلاکش کرده اند ؛
آهی از ته دل میکشد و افسوس میخورد

حالا 4G آمده 
خدای نسل جدید او پر رنگ تر از خدای حقیقی اش شده ... ساعت ۳ بامداد است و او هنوز پای راز و نیاز با خداوندش ، چشمش سرخ و اشک آلود ، هنوز ۳۴درصد مانده . . .
این نماز شب اوست که هرشب میخواند

ای انسان به کجا می روی؟؟!!
پ.ن
خودم که بعد از خوندن این متن خیلی رفتم تو فکر: (((واقعا به کجا داریم میریم؟!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۵۹
العبد


آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم

با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمه النجبا خوب می شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۱
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۳۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۰۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۰۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۶
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۱۰
العبد


این وقت ظهر؟! زنگ دَر؟!... 
گوشی را بر می دارم:
«الهی پیرشی جَوون! به من کمک کن! زن و بچه دارم! ایشالا هرچی از خدا می‌خوای بِهِت بده»
مات و مبهوت می‌مانم و پیش خودم می‌گویم:
من هم گدای شما هستم! به من کمک کنید!
سلام ارباب! 
گدا را به خانه‌ات راه بده...!
سریع جلوی در می‌ روم و به نیازمند کمک می کنم.
شاید او هم مثل من، 
کسی جز تو را نداشته باش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۷
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۷
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۴
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۲
العبد

آیت الله بشیر فرمودند چند سالی بود که معنی و تفسیر دو آیه 71 و 73 سوره  مرا بخود مشغول نموده بود .


1-... وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً.(زمر 71)
اهل جهنم را به طرف جهنم می کشند .

2-... (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرا|(زمر73ً )
مومنین را به سمت بهشت می کشند .

تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از  علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرمایند:

 و دوستان  (علیه السلام و صلوات) در روز  از  می خواهند قبل از ورود به  مولایشان  را ملاقات نمایند .
امام به دیدار محبان می آید . این ملاقات بسیار طولانی می شود . امام صادق می فرماید هردو طرف  هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام  خود را رها می کند و نه دوستان سید الشهدا از  خود بر می دارند .


ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران  می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.

آیت الله بشیر می فرمود :این روایت امام صادق علیه السلام را تفسیر صحیح این آیه یافتم...


بوقت مرگ چشمم را نبندید...که چشم من به سیمای  است...


اللهم الرزقنا معرفة الحسین...
و ارزقنا محبة الحسین
و ارزقنا زیارة الحسین 
و ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود ....ان شاءالله...


پ . ن :
-به تماشای تو آشوب قیامت برخاست...#حافظ رحمة الله علیه

-بی سبب نیست شب  شب  شد...
 ی(روحی و نفسی لها الفداء) گفت  جان ، هــــــــــــــــــــمه را بخشیدی...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۴
العبد

a

نترس مشتی...
هیولا نیست...
حاج رجب محمد زاده...
۲۸ ساله ﮐﻪ ﻧﺘونسته یه ﻟﻘﻤﻪ ﻏﺬﺍ تو دهنش بذاره...
ﺑﺎ ﻧﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭه...
ﺻﻮﺭﺗشو ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ تو یه ظهره ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ واسه ﺭﺯﻣﻨده ها ﯾﺦ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ،
ﻫﻤون ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻤپاﺭﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺧﻮﺭﺩ و داغون شد .
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاد واسه ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺑﺮه،
ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽ کنن...
ﻣﯽ ﺗرسن ﻭ ﺍﻭن ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ میبینه 70 ﺩﺭ ﺻﺪ ﺟونشو ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﻭن ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﻣیشه ،قلبش ﻣﯽ شکنه.؟..
ﻫﻤﺴﺮﺵ میگه :ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻭﺣﺸﺖ میکنه
ﻭ پا ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮔذاره ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﻭن ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰه ﻭ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧوﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﻤﯽ شه
ﻭ گوشه ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯽشینه ﻭ ﺑﻪ پوتینﻫﺎ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ
ﺭﺯﻣﺶ ﭼﺸﻢ میدوزه...
ﺣﺎﺝ ﺭﺟﺐ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ نیومده ﺑﻮﺩﯾﻢ،ﺯیباییش ﺭﺍ برای ناموس این مملکت ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ،
ﺍﻭ 28 ساله ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ کشه ﺗﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﯿﻢ .
به سلامتیش،
    واقعی اینه،
نه این به ظاهر مردای دنیای .....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۳
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۱۷
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۵
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۹
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۸
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۲
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۱
العبد

یا رسول الله


بشکند دستی که تصویر از شما تصویر کرد
نور آن نور خدا را اینچنین تفسیر کرد

بشکند دستی که این برنامه را تنظیم کرد
این چنین طرحی کشید و اینچنین تقریرکرد

قتل عامی را بدین منوال طراحی نمود
انکه جرم سر بریدن را چنین تحریر کرد

مرگ بر نیرنگ صیاد ستم کز روی کین
نیت شومش بدین بی حرمتی تاثیر کرد

اف بر این بی شرمی و بدخویی و راه پلید
اف به اسراییل و عمالش که این تدبیر کرد 

بهر پاسخ شیعه را باشد چنین ذکری شعار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۰:۳۰
العبد



خیلی خطرناکه حسن... 


ای که تدبیرت فقط تمدید تحریم است حسن

لحن تو با دشمنان لبریز تکریم است حسن !

سعی کن تاکه حواست جمع باشد نازنین

عزت ملت کجا در دستِ تسلیم است حسن

غُده ی نادانی یاران اطراف شما

از قضا خیلی خطرناک است وبدخیم است حسن!

احمدی روشن فقط یک فردِ دانشمند نبود 

بلکه او یک مکتبِ سرشار تعلیم است حسن!

برخلاف ایده ی رهبر اگر رفتی بدان

روز ننگینی به اسمت، ثبتِ تقویم است حسن!

باظریفت هرچه میخواهی بکن اما بدان

موشک ما روی اسرائیل تنظیم است حسن!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۸:۲۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۸:۲۴
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۸:۲۰
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۸:۱۷
العبد



در هیاهوی زندگی دریافتم

چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالی که گویی ایستاده بودم

چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد

در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود

اگر نه نمیشود

" به همین سادگی "

کاش نه می دویدم و نه غصه میخوردم 

فقط او را میخواندم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۱
العبد


سبب گریه و خنده نوزاد

مفضل میگوید:از امام صادق علیه السلام درباره نوزادی پرسیدم که بدون دلیل خاصی می خندد و یا بدون ناراحتی و درد گریه میکند.
آن حضرت فرمودند: ای مفضل،هیچ نوزادی نیست مگر اینکه امام زمانش را زیارت می کند و با او راز و نیاز و گفتگو می نماید. گریه نوزاد برای دوری و غیبت آن حضرت است و خنده اش هنگامی است که آن حضرت به طرفش می آید. این سعادت تا زمانی است که نوزاد زبان سخن گفتن نداشته باشد و زمانی که بتواند سخن بگوید این باب رحمت بر او بسته گشته و مهر فراموشی بر دل کودک زده می شود.

علل الشرایع ج۲ ص۵۸۴ 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۸
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۹
العبد




حضرت امام خمینی (رضوان‌اللّٰه‌علیه):
«وزارت کشور از وزارت‌خانه‌های بسیار وسیع است. و بحمدالله در رأسش هم آقای مهدوی واقع شدند.
که خوب ما از سابق ایشان را ارادت داشتیم. و حالا هم ارادت داریم. و بعدها هم ارادت خواهیم داشت به ایشان.»
منبع: صحیفه‌ی امام،ج۱۵،ص۱۲۴


حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌اللّٰه):
«همه‌جا و همه‌وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزه‌های جناحی و قبیله‌ئی را به حیطه‌ی فعالیت‌های گسترده و اثرگذار خود راه نداد»
منبع:
farsi.khamenei.ir/message-content?id=27957


آیت‌اللّٰه هاشمی رفسنجانی:
«پس از پیروزی انقلاب اسلامی هرجا که نظام به وجود ایشان نیاز داشت، دریغ نورزید»
منبع:
hashemirafsanjani.ir  العظمی مکارم شیرازی:
«هرگز مسیر خود را در فراز و نشیب‌ها و توفان‌های انقلاب تغییر نداد و نسبت به امام راحل(قدس سره) و رهبر انقلاب کاملا وفادار بود»
منبع:
makarem.ir/news/?typ  درجات وی را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم+

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۰
العبد


از امام صادق علیه السلام روایت شده که : بپرهیزید از گناه در شب جمعه ، که عقوبت گناهان در آن شب مضاعف است ؛ چنانچه ثواب حسنات مضاعف است و هر که معصیت خدا را در شب جمعه ترک کند، حق تعالی گناهان گذشته او را بیامرزد و هر که در شب جمعه ، معصیتی را علانیه (علنی ) انجام دهد حق تعالی او را به گناهان جمیع عمرش عذاب کند و عذاب آن گناه را بر او مضاعف کند .

مفاتیح الجنان ، ص 50، فصل چهارم ، در فضیلت و اعمال شب و روز جمعه .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۸
العبد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۶
العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۵
العبد




"حســــــــــــــیـن جــــــــان"
هوای دو نفره نه چتر می خواهد و نه باران ...!
فقط یک حرم می خواهد و زائری خسته ...!
بطلـــــــب آقــــــــا ... 
دلـــــــــــــتــــــــنـــــــــگــــــــــم ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۳
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۷
العبد
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۳
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۶
العبد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۸
العبد



قال المعصوم علیه السلام: من کثر کلامه قل عقله...هر کس کلامش زیاد شود عقلش کم می شود ....نیز فرمودند: اذا تم العقل نقص الکلام...آنگاه که عقل کامل شود کلام کم می گردد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۷
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۵
العبد


مقام معظم رهبری: به امید روزی که فضای مجازی را هم فتح کنیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۲
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۶
العبد



قسم به فیض شهادت ، قسم به سرخی خون
به خیبرو نی و هور و جزیره مجنون
قسم به روح خمینی قسم به سید علی
به امر رهبرو فرموده های ولی
قسم به عارف جبهه به مصطفی چمران
به گریه در دل سنگر تلاوت قرآن
قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی
قنوتو دست جدایی حسین خرازی
قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب
به عالمان شهید فتاده در محراب
به انتهای افق سرگذشت حاج احمد
خوراک کوسه شدن در تلاطم اروند
قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج همت
به چادرو به حجاب زنان با عفت
قسم به سید حسن شیرمرد حزب الله
به جنگ سی و سه روزه ، نبرد حزب الله
قسم به باکری و باقری و زین الدین
به غرش نهم دی به فتنه ی رنگین
قسم به قدرت خون در برابر شمشیر
به یک پدر که نیامد پسر و شد آه پیر
به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو
به دست خالی رزمنده ای که میجنگید
به آن جنازه که با چشم باز میخندید
قسم به خون خلیلی شهید راه حیا
به ندبه و به کمیل و زیارت عاشورا
که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم
حسینی ام حسنی ام و زینبی هستم
و سر سپرده ام و از تبار عمارم
به انقلابو شهیدان حق وفا دارم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۲
العبد


گوش کن ! می شنوی ؟ فریاد حق را می گویم ، گوش کن ! آری همان فریادی را می گویم که از زیر تازیانه ها به گوش می رسد.
اگر کمی حواست را جمع کنی می شنوی ، با این همه سختی لحظه ای کوتاه نمی آید . گاه از سمت شرق می آید گاه از غرب اما همیشه به گوش می رسد.
آه خدایا ! امان از دست صدای نکره این رقاصه های تزویر ، مگر فریاد پوچ "حقوق بشرشان" می گذارد تا صدای فریاد های حقیقت را بشنویم؟ اما نه ، این بار صدایش بخوبی به گوش می رسد ، حتی پایه های قصر فرعون و ضحاک از این فریادها به لرزه درآمده .
این بار صدای شیخی را پشت میله های زندان می شنوم ، نمی دانم چرا انقدر صدایش آشناست ، صدایش کمی مرا یاد فریادهای خمینی کبیر می اندازد ، نمی دانم چرا ناخوداگاه صدای شاگردان خمینی را به یادم می آورد ، بگذار راحت بگویم جنس صدا حسینی است.فریادش بر سر یزید خراب شده است ، حتما به همین خاطر هم هست که می خواهند اعدامش کنند.
بهتر است کمی بیشتر با صاحب صدا اشنا شوی ، به او می گویند شیخ نمر ، شیخ نمر باقر النمر ، در قطیف عربستان چشم گشود اکنون می شود گفت چیزی میان 56 یا 57 سالی عمر کرده . وی برای تحصیل دروس حوزوی چند صباحی را در ایران و سوریه سپری کرد و بعد از آن به عربستان بازگشت.
شیعه علی نمی تواند ظلم را ببیند و آرام بنشیند ، شیخ هم رهرو امیرالمومنین بود در عربستان تدریس می کرد ، درس شهادت می داد درس جهاد، نمی دانم شاید هم تئوری های انقلاب اسلامی ، هرچه بود زیر بار ظلم رفتن را ننگ می دانست و هر روز خطرناک تر می شد برای تاج و تخت ضحاک .
برای اولین بار در سال 2006 مهمان زندان های صعودی و شکنجه های آنان بود . پس از آن در سال 2012 در حالی که زخم های بسیار برتن داشت توسط نیرو های امنیتی سعودی ربوده شد و اکنون خبر تلخی به گوشمان رسیده که حکم اعدامش را صادر کرده اند.
تاریخ این خبر تلخ را بارها و بارها درک کرده و آن را برای کاتبان به یادگار گذاشته . آری هنوز هم قاضی شارح ، قاضی القضات باشتین ، حکم می کند برای سربدار شدن حقجویان ، آری برادر این اتفاق را تاریخ بارها و بارها دیده است.
آری برادر جان کاخ سبز معاویه امروز در ریاض هنوز هم بر روی خون حق گویان بنا شده است ، چه بنایی سست تر از بنای ظلم.
آری برادر جان ! شعارشان شعار توحید است ، نقش پرچم هایشان لا اله الا الله...اما مسیرشان خطوه شیطان انگار نه انگار که لا االه الا الله.
آری برادر جان ! ببخشید که داستان تلخ تاریخ خاطرت را مکدر کرد اما گفتم تا بشنوی و بدانی که همیشه اینگونه بوده است. آری اینچنین بود برادر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۴
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۳
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۲
العبد


رفته بودم حرم...

وارد صحن که شدم

آنتن موبایلم پرید

تازه فهمیدم که

مشترک مورد نظرم

فقط تویی...!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۱
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۰
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۹
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۸
العبد
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۳۶
العبد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۳۵
العبد


ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷﺪ ، ﻓﻘﻂ ﯾﻪﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﯿﺮﻓﺖﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ۵۰۰ ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻤﯿﺨﺮﯾﻢ.
ﺍﯾﻨﻢ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﻪﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ...
ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ، ﭼﺮﺍ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ، ﺯﯾﺮ ﻣﻨﻘﻞ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺫﻏﺎﻻ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭﯼ ﻗﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﻮﺧﺖ ، ﻫﻤﯿﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ.
ﺣﺎﺟﯽ ﺟﻮﻥ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ...
ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ : ﺋــــــﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ؟؟؟؟؟
ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ۵۰۰ ﻣﯽ ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ ......
ﺍﻭﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺳﺖ ، ﺑﯽ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﻣﯿﺨﺮﯼ ؟ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻢ ﺑﺨﺪﺍ ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۰:۱۴
العبد